سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
ایران
این وبلاگ در مورد ایران و تاریخچه استان های ان است .(مازندران و تهران و خراسان رضوی و ...)
شنبه 94 فروردین 15 :: 10:49 عصر ::  نویسنده : mahdi rezaei

تاریخ کرمان

وجه تسمیه

براى کرمان وجه تسمیه‏هاى گوناگون وجود دارد و هر کسى علتى را براى انتخاب این نام بر این سرزمین عنوان نموده است. در پاره‏اى از کتب افسانه‏اى وجه تسمیه کرمان را به کرم هفتواد نسبت داده‏اند. کرمان به کرمى نسبت داشته که هفتواد داشته و حکایت آن مشهور است.

برخى مى‏گویند که در کرمان کرمى وجود داشته که مظهر بت‏پرستى و مارپرستى بوده است.

برخى، مردم کرمان را تیره‏اى از پارسیان گفته‏اند. پارسیان به شش طایفه شهرى تقسیم شده‏اند. یکى از آن طوایف گرمانیان بوده‏اند. تصور مى‏رود که کرمانیان همان گرمانیان باشند.

برخى کرمان را منسوب به کرمان بن خلوح بن لنطمى بن یافث بن نوح مى‏دادند. عده‏اى دیگر آن را منسوب به کرمان بن فارس بن سام بن نوح مى‏دانند. دیگرى گوید، کرمان به کرمان بن فارس بن طهمورث منسوب مى‏باشد.عده‏اى نیز آن را به کرمان بن هیتال بن سام بن نوح نسبت مى‏دهند.

برخى نیز معتقدند که کرمان از دو کلمه «کار» و «مان» تشکیل شده است. «کار» به معنى جنگ و «مان» به مفهوم محل است و روى هم یعنى جایگاه دلاوران.

بعضى از جغرافى دانان کرمان را از دو کلمه «کر» و «مان» دانسته‏اند. «کر» به معناى کوه و «مان» پسوند مکان و جایگاه است. بدین ترتیب کرمان را به معناى جایگاهى برفراز کوه مى‏دانند.

برخى کرمان را از ریشه کرمن به معنى کار و کوشش و وظیفه مى‏دانند. کرمان به معنى کارکن و کوشا مى‏باشد.

برخى نیز آن را به کریمان پدر نریمان نسبت مى‏دهند. کریمان پدر نریمان آن شهر را به نام خود نامیده است.

رویدادها و حوادث تاریخی در ادوار مختلف

قبل از اسلام

به استناد کشفیات باستان‏شناسى، قدیمى‏ترین نشانه‏هاى سکونت در مسیر کمانى شکل در اطراف کویر نمک در نواحى دامغان، رى، قم، کاشان، جنوب کرمان (تل ابلیس)، بافت (تپه یحیى)، شهداد (آقوس)، بمپور و ... به دست آمده است. کرمان یکى از کانونهاى اولیه مدنیت بوده و بنا بر کشفیات دهه‏هاى اخیر، مردم ساکن در صوغان بافت زودتر از سرمدیان موفق به ابداع خط میخى شده‏اند.

برخى مى‏گویند مردم جنوب کرمان (تل ابلیس) زودتر از دیگر اقوام مس را کشف کرده و با ذوب آن موفق به تولید اولین مصنوعات مسى و برنزى شده‏اند و اما مردم منطقه شهداد در نهایت پیشرفت بوده‏اند. این مدنیت کهنسال به دلایل مختلف طبیعى و تاریخى امکان گسترش نمى‏یابد و به مرور به جوامع خودکفا و منزوى مبدل مى‏شوند و حدود 2 هزار سال به داشته‏هاى خود اکتفا مى‏کنند. با مهاجرت آریایى‏ها به ایران و استقرار پارسها در سرزمینهاى جنوبى، این انزوا در طول هزاره اول قبل از میلاد پایان مى‏یابد و ماکانیان در یک استحاله قومى قرار مى‏گیرند به نحوى که یکى از قبایل شش گانه پارسى محسوب مى‏شوند.

دوره هخامنشیان

هر چند که در منابع تاریخى در دوره هخامنشیان از کرمان صحبت زیادى نشده است اما آنچه را که از منابع تاریخى درباره کرمان مى‏توان به دست آورد این است که زمانى که کى‏خسرو سرزمین ایران را بر امراء تقسیم کرد و پادشاهى را به لهراسب گذاشت، حکومت کرمان و مکران را به رستم پسر زال داد و چاه قلعه بم در زمان او حفر گردید. در کرمان به حکم گشتاسب آتشکده ساختند و بناى آبادانى گذاشتند. بهمن اسفندیار در کرمان شهر ریگان را بنا نهاد. در مدت سلطنت بهمن حکام کرمان و مکران از جانب او مشخص مى‏شد. پس از او دخترش هماى، حاکم ایران شد و والى این دو ولایت از جانب او مشخص مى‏شد. در زمان سلطنت دارا و داراب نیز این چنین بود.

زمان حکومت بهمن با سلطنت کورش مطابقت دارد. کورش از 550 سال قبل از میلاد تا 529 سال ه .ق پادشاه بوده است. بنابراین نام کرمان و آبادانى ولایت ریگان از دو هزار و پانصد سال پیش است. آنچه که به صورت رسمى نام کرمان را در تاریخ هخامنشیان ضبط کرده‏اند مربوط به زمانى است که کورش بابل را گرفت و نبونید را در برسیپ اسیر کرد. سپس او را به کرمان تبعید نمود. بنابراین مشخص مى‏شود که کرمان در آن زمان از ولایات تابعه کورش بوده است. در دوران داریوش کبیر نیز کرمان جزء ولایات تابعه هخامنشى بوده است. در کتیبه بناى کاخ شوش داریوش از چوب درختى صحبت مى‏شود که خاص کرمان است. داریوش گوید: «چوب میش مکن از گنداره و کرمان حمل شده».

دوره سلوکیان

در حدود سال 325 قبل از میلاد کرمان شاهد مهمانى ناخوانده به نام اسکندر بود. اسکندر پس از فتح هند، از طریق بلوچستان و کرمان عازم بازگشت به شوش و بابل گردید. عبور او از صحراى کرمان نزدیک 60 روز طول کشید. این توقف 60 روزه براى کرمان و کرمانیان بلایى عظیم و فراموش نشدنى است. تعداد سپاهیان او 120 هزار پیاده و 15 هزار سوار بوده است. او پس از شصت روز راهپیمایى وارد سرزمین گدوزیا (جیرفت) شد. سپس وارد سرزمین کارمانى شد. آنها هفت روز تمام مشغول برپا ساختن جشن و ضیافت بودند. عده‏اى از سپاهیان به مزارع و صحراها مى‏رفتند و بقیه در همان خیمه‏ها سرگرم عیش و عشرت بودند. در اینجا کراتروس که قسمتى از سپاه همراهش بود، به اسکندر پیوست. ستاسانور والى هرات و سیستان، فریسمان والى پارت و گرگان، کله آندروسى تالسیس و هراکون با قسمتى از سپاه رسیدند. کله آندروسى تالسیس، بر اثر شکایاتى که از آنها شده بود، به دستور اسکندر به قتل رسیدند. حاکم کرمان به نام اسپاست نیز به جرم شوراندن مردم علیه اسکندر اعدام شد.

دوره اشکانیان

در دوره اشکانى، اطلاع مفصلى از تاریخ کرمان وجود ندارد. احتمال دارد که امپراطورى کوشانى که در مشرق کرمان تأسیس شده بود، در امور کرمان دخالت داشته است و شاید بقایاى کوچ‏ها که قرنها در کوهستانهاى جبال بارز و بلوچستان بوده‏اند، نشانه‏اى از این ارتباط بوده است. در اواخر عهد اشکانى نام دو حاکم مقتدر در کرمان به چشم مى‏خورد که یکى بلاش است و دیگرى هفتواد. در زمانى که اردشیر به کرمان حمله برد، بلاش حاکم آنجا بود. اردشیر پس از حمله به دارابگرد، ایالت کرمان را که در جوار کشور او بود مسخر و پادشاه آنجا بلاش را اسیر کرد. هفتواد در بم حکومت مى‏کرده است، که اردشیر به جنگ او رفت و او را نابود کرد.

دوره ساسانیان

اردشیر بابکان در اوایل خروج و تصرف مناطقى از فارس، به کرمان رفت و بلاش حاکم آنجا را دستگیر کرد و کشت. او فرزند خود به نام اردشیر را در آنجا گذاشت. اردشیر در 5772 سال بعد از هبوط آدم علیه‏السلام بناى گواشیر را بنا نهاد و والى بر آن مملکت معین کرد. او در سمت شرقى بم نرماشیر را ساخت، شهر نسا را در بم تأسیس نمود. اردشیر پس از مراجعت از هند در بم با هفتواد برخورد و جنگ پیش آمد وارد نرماشیر فاتح شد. او در آبادنى شهر بابک زیاد کوشید. در سال 241 م اردشیر از دنیا رفت، شاپور اول بر تخت نشست. پس از انقراض اردشیر ملک کرمان در قبضه اقتدار قبادیان نسل اندر نسل سالیان طولانى ماند.

تا سال 531 میلادى، زمان انوشیروان، ولات کرمان از جانب آل ساسان مأمور و منصوب مى‏شدند. در زمان شاپور ذوالاکتاف 5 هزار خانوار عرب از اراضى نجد و احسا و بحرین به کرمان کوچانده شدند. در زمان او، فرزندش بهرام حاکم کرمان بود که بعد از مرگ پدر، شاه ایران شده و ابنیه عالیه و قناتهاى زیادى در کرمان احداث مى‏کرد. کرمان در عهد ساسانى از ولایات مهم مملکت به شمار مى‏آمد به گونه‏اى که به برخى از حاکمان کرمان لقب کرمانشاه داده‏اند. در زمان انوشیروان، آذر ماهان حاکم کرمان بود. او سعى زیادى در آبادانى کرمان نمود. مالیات کرمان در این زمان 60 هزار درهم بوده است. انقلابات و آشفتگى‏هاى آخر عصر ساسانى به کرمان نیز سرایت کرد و «بندوى» حاکم کرمان را توان پرداخت خراج چند ساله نبود. یزدگرد سوم هنگامى که به کرمان پناهنده شد، همین خراج عقب مانده را طلب کرد که بندوى او را از کرمان راند و سرانجام لشکر عرب کرمان را قبل از ایالات شمالى در سال 23ه .ق فتح نمود.

دوره اسلامى

جنگ و حمله اعراب بر ایران در زمان خلیفه دوم عمر بن خطاب شروع شد و چون ایرانیان در چند محل شکست خوردند اعراب پیش روى نموده تا پایتخت ایران مداین را تصرف نمودند. این خبرهاى وحشت‏آور در تمام ولایات و شهرهاى ایران منتشر شد و مردم را به ترس و وحشت دچار نمود و چون این اخبار به کرمان رسید، گروهى از ثروتمندان آن شهر املاک و خانه‏هاى خود را رها نموده و آنچه نقدینه به وزن سبک و به قیمت گران بود برداشته گروهى از راه ساحل و پاره‏اى از راه جیرفت و بلوچستان و مکران به هندوستان رفتند و زرتشتیان قدیم هند از همین طایفه هستند. عمر بن خطاب پس از فتح مداین حکامى را تعیین و به قسمتهایى از ایران فرستاد، از آن جمله عثمان بن عاص را به ولایت بحرین و فارس و کرمان فرستاد. عثمان از فارس گذشت و در جزیره نرکاوان با مرزبان کرمان روبرو گشت. او را هلاک ساخت و با کشته شدن مرزبان وضع کرمان متشنج گشت و از طرف دیگر سپاهیانى که به سردارى مجاشع بن مسود السلمى بودند از طرف عامر فرمان داشتند تا به کرمان رفته و یزدگرد را تعقیب و بند نمایند. سربازان مجاشع چون به میمند که از قراء شهر بابک ـ رسیدند، بیشتر آنها کشته شده و از بین رفتند. مجاشع با عده قلیل که مانده بودند، میمند را ترک نمودند و این خبر را به عامر که از طرف خلیفه حکومت قسمتى از ایران منجمله خراسان و سیستان و یزد و کرمان بود، رساندند.

عامر عده‏اى را به کمک مجاشع فرستاد و ضمنا فرمان حکومتى کرمان را به نام او صادر و ارسال نمود. مجاشع به طرف کرمان حرکت نمود و چون به کرمان رسید، یزدگرد به طرف سیستان رفته بود. شهر کرمان بدون جنگ و خونریزى تسلیم شد. مجاشع به مردم امان داد و به آنها اخطار نمود تا هر کس مسلمان شود، در پناه اسلام و در امان و آسایش است و هر کس مایل باشد بدین مجوس باقى باشد، باید جزیه بپردازد. گروهى از مردم مسلمان شدند و بقیه قبول نمودند که جزیه بپردازند. مجاشع نظم شهر را برقرار و از طرف خود امیرى معین نمود و آنگاه به طرف سیرجان رفت و آن شهر را فتح نمود و باز به طرف بم و جیرفت و نرماشیر و سیستان شتافت و آن ولایات را هم فتح نمود و چون اهالى جیرفت تسلیم نمى‏شدند و سر جنگ داشتند، پس از غلبه بر آنها تمام مال و منال آنها را غارت نمود و بسیارى از مردم را کشت و قنوات را خراب و باغها را ویران نمود و اشجار را کنده و سوزاند و چون به کرمان بازگشت باز به طرف میمند شتافت و آن محل را فتح نمود.

دوره عباسیان

بناى خلافت عباسى بر قیام ابومسلم خراسانى است. یکى از کرمانیانى که با ابومسلم همراه بود خُدَیْع کرمانى است. او در زمان غضبان به خراسان تبعید شد. قیام ابومسلم همکارى خدیع را ایجاب مى‏کرد. خدیع فداکارى بسیار نمود تا کار ابومسلم به جایى رسید. سرانجام خدیع به دست ابومسلم به وضع مرموزى کشته شد. سرانجام در سال 130 ه .ق کرمان از تصرف بنى‏امیه بیرون آمد و ابومسلم از خراسان به آن مملکت حکمران فرستاد. تا سال 137 ه .ق نواب و عمال ابومسلم در آنجا مستقر بودند. در این سال ابومسلم به دستور منصور عباسى کشته شد. بدین ترتیب همه چوب بستهاى قیام خراسان، بعد از آنکه خلافت عباسى را به بالا رساند، برچیده شدند. در دوره شکوفایى خلافت عباسى، یعنى زمان هارون، حکومت کرمان ضمیمه خراسان بود و على بن عیسى بن ماهان تمامى امور ایران را در دست داشت.

على بن عیسى که از سوى خلیفه فرمانروایى کرمان و خراسان را داشت، تا آنجا که مى‏توانست از مردم مالیات مى‏گرفت و آنجاها را غارت و ویران مى‏نمود. در روزگار مأمون از کرمان 4200000 درهم و 500 دست جامه‏هاى یمنى و 20000 رطل خرما و 1000 رطل زیره به بغداد به عنوان خراج مى‏فرستادند. در سال 219 ه .ق که معتصم به خلافت ى‏رسید، ترکان در سرزمین کرمان حکومت یافتند. اولین حاکم ترک در کرمان، افشین در زمان معتصم و سپس در زمان متوکل وصیف ترک، حاکم کرمان شد. در سال 252 ه .ق واصل تیمى قیام نموده و کرمان را متصرف گردید. حاکم کرمان (موسى بن بوقاء) لشکرى از ترک و عرب به جنگ ابن واصل مفرستاد. لشکر ابن واصل در این جنگ پیروز و فرمانده لشکر کرمان (ابن فلح) اسیر مى‏شود. در این هنگام یعقوب لیث صفار عازم فتح کرمان مى‏شود.

دوره صفاریان

در سال 252 ه .ق یعقوب لیث صفار به سوى کرمان آمد و پس از نبردى با لشکر على بن حسین به فرماندهى طوق بن مفلس، کرمان را متصرف شد و مشغول آباد کردن آن سرزمین گردید. وقتى که یعقوب به کرمان آمد، اهل جیرفت عصیان نمودند. یعقوب به آنجا حمله کرد و شورشیان جیرفت را سرکوب نمود. تا سال 287 زمان عمرو لیث صفار، حکام صفارى بر کرمان تسلط داشتند. در این سال عمرو به وسیله امیر اسماعیل سامانى اسیر شد و کم کم حوزه حکومتى سامانیان به کرمان کشیده شد. در سال 310 ابو على محمد بن الیاس بعد از آشفتگى حکومت سامانى کرمان را تسخیر نمود. او بم را نیز تصرف کرد و به سوى فارس تاخت.

در سال 320، ابراهیم سیم‏جور از جانب سلطان آل سامان مأمور تسخیر کرمان شد. از سوى دیگر نیز معزالدوله دیلمى از طرف عمادالدوله به سوى کرمان حرکت کرده بود. معزالدوله سیرجان و بردسیر را تصرف نمود و گواشیر را محاصره نمود. ابراهیم سیم جور نیز به خراسان بازگشت. پس از دو ماه محاصره مصالحه‏اى بین ابوعلى و معزالدوله صورت گرفت و ابوعلى خلافت و سلطنت عمادالدوله را پذیرفت.

دوره سلجوقیان

سلاجقه در سال 431 ه .ق سلطان مسعود را شکست دادند. و دولت سلجوقى را در خراسان بنیان نهادند. ملک قاورد سلجوقى با فرمان طغرل بیک مأمور فتح کرمان گردید. او پس از فتح کرمان، حاکم آنجا شد و مدت 24 سال حاکم این خطه بود. در سال 459 آلب‏ارسلان برادر قاورد عازم فتح کرمان شد. او شهر را محاصره کرد اما با وساطت امراء مصالحه حاصل شد و سلطنت قاورد و فرزندان او در کرمان مسجل گردید. در سال 465 ه .ق آلب ارسلان از دنیا رفت و ملکشاه به حکومت رسید. در این هنگام قاورد نیز ادعاى سلطنت نموده است و علیه ملکشاه قیام نمود. در یک نبردى که این دو با هم در حدود ساوه و همدان داشتند، قاورد اسیر و مسموم گردید. در زمان حکومت توران شاه بر کرمان، ترکان خاتون، همسر ملکشاه فرمان امیرى کرمان را گرفت و امیرى به کرمان فرستاد. او از توران شاه شکست خورد.

مجددا در سال 488 ه .ق ترکان خاتون سپاهى را به کرمان فرستاد. در این جنگ نیز لشکر ترکان خاتون به خراسان برگردانده شد و توران شاه زخمى گردید که بدان زخم جان سپرد. پس از توران شاه، ایران شاه به حکومت کرمان منصوب گردید و چون با ملاحده و باطنیان همدلى نشان داد، قضات کرمان خونش را مباح دانسته و توده مردم کمر به قتل او بستند و سرانجام او را کشتند. در سال 536 محمد شاه به سلطنت کرمان رسید. او علما را احترام مى‏گذاشت و به علم و کتابخوانى بها مى‏داد. او کتابخانه‏اى ساخت و 5 هزار جلد کتاب وقف آن کرد. در زمان او، سلجوق شاه برادر محمد شاه، دو نوبت به کرمان حمله کرده که هر دو بار شکست خورد. محمد شاه در 551 ه .ق درگذشت. پس از طغرل شاه مدت 12 سال بر کرمان حکم راند و در سال 565 ه .ق درگذشت. بعد از مرگ طغرل شاه، بین فرزندان او بر سر حاکمیت کرمان اختلاف مى‏افتاد و این امر اوضاع کرمان را آشفته ساخت و زمینه را براى حمله غزها به کرمان فراهم ساخت.

دوره خوارزمشاهیان

در سال 581 ه .ق ملک دینار به کوبنان آمد و سپس به خبیص رفت و بعد به کرمان آمد و کرمان را متصرف شد و به حکومت سلاجقه پایان داد. در سال 583 ملک دینار همه کرمان را تسخیر نمود و خود را پادشاه خواند. چون اوایل حکومت خوارزمشاهیان بود، هنوز قوت کامل حاصل نکرده بود و به کرمان نمى‏پرداختند. بنابراین ملک دینار با اقتدار کامل و 8 سال بر کرمان حکم راند و پس از او فرزندش فرخ شاه حاکم کرمان گردید. فرخ شاه عده‏اى از سرهنگان نظامى را بر سر کار آورد و همین نظامیان بعدا براى او مشکلاتى آفریدند. و کرمان را به خوارزمشاه سپردند و جلال الوزراء حاکم کرمان مى شود. با مرگ او، انقلابى در کرمان رخ مى‏دهد. امیر مبارزالدین ملک شبانکاره به گواشیر آمده و برادرش نظام‏الدین محمود را حکمران آنجا معرفى مى‏کند. اتابک سعد سال بعد از شیراز به کرمان لشکر کشید و کرمان را متصرف شده و ملک عمادالدین محمد را به نیابت کرمان مى‏گذارد.

با شنیدن خبر انقلاب کرمان، خوارزمشاه، طغان تکین را به امارت و رضى‏الدین نیشابورى را به وزارت کرمان فرستاد. در این زمان ملک عمادالدین به شیراز فرار کرد. طغان تکین رودبار و جیرفت را متصرف شد. دو بار با سلغویان جنگید و شکست خورد. سلطان محمد خوارزمشاه لشکرى به کمک او فرستاد و سلغویان را تار و مار نمودند و دو سال حاکم کرمان بود و پس از عزل او، ملک زوزن به حکومت کرمان منصوب شد. ملک زوزن بلوچستان را تابع حکومت کرمان نمود و مکران را نیز متصرف شد. بعد از او ملک اختیارالدین به حکومت رسید و سپس ابوالقاسم شجاع‏الدین به امارت کرمان مأمور شد. در این سالها سلطان محمد خوارزمشاه وفات یافت. مغولان بر اغلب نقاط ایران دست یافتند. سلطان جلال‏الدین مینکبُرنى مأمور دفع مغول شد. او به کرمان آمد و با ابوالقاسم شجاع درگیر شد و ابوالقاسم کشته و کرمان به دست امیر براق افتاد.

دوره قراختائیان

با شنیدن خبر تسخیر کرمان، سلطان جلال‏الدین، لشکرى را به کرمان روانه نمود. با آمدن او به کرمان امیر براق از او استقبال نمود و دخترش را به عقد سلطان درآورد. سلطان جلال‏الدین او را حکومت کرمان و لقب قتلغ خانى عطا نمود. زمانى که سلطان غیاث‏الدین به کرمان آمد، امیر براق (قتلغ سلطان) از او استقبال نمود و مادرش را به عقد سلطان غیاث‏الدین درآورد. سلطان غیاث‏الدین با برادر قتلغ سلطان قصد از میان برداشتن او را داشتند. قتلغ سلطان هر دوى آنها را به کام مرگ فرستاد و همه اطرافیان سلطان، امراء، وزراء، غلامان و کارداران را از بین برد. سپس به اوگتاى قاآن پیام داد که او را اطاعت مى‏کند. او نیز او را به حکومت کرمان منصوب نمود.

او همچنین فرستاده‏اى نزد مستنصر بالله مى‏فرستاد و او نیز پادشاهى کرمان را به امیر براق اعطاء مى‏کرد و به او پیام داد که چون اغلب ممالک ایران را پادشاه معینى نیست، از جانب خلافت اذن و اجازه دارى هر کجا را تصرف نمایى. بنابراین براق عازم عراق مى‏شد و در راه خود ابرقو و آباده را سوزاند و مهیار و قمشه را ویران نمود. امیر براق در سال 632 ه .ق درگذشت و قطب‏الدین، داماد او حکومت کرمان را به دست گرفت. در زمان او عده‏اى از ملوک و امراء خوارزم‏شاه به شیراز نزد سلغور سلطان رفته و با لشکرى عظیم به جیرفت حمله نمودند. اما سلطان قطب‏الدین متجاوزان را شکست داد. قاآن خان، در این هنگام فرزند براق، خواجه جوق را به حکومت کرمان منصوب کرد. با آمدن او به کرمان، قطب‏الدین از راه سیستان به اردوى قاآن رفت.

خواجه جوق در سال 633 وارد کرمان شد و حکومت کرمان را به دست گرفت و 15 سال بر این مملکت حکومت نمود. در زمان قاآن خان و گیوک خان او حاکم بود. در زمان منگوقاآن، سلطان قطب‏الدین مجددا فرمانرواى کرمان شد. بعد از او ترکان خاتون، همسرش به حکومت کرمان منصوب شد. مهمترین حادثه دوران او جنگ جغتاى با اباقاآن بود. ترکان خاتون لشکرى را به فرماندهى حجاج سلطان به کمک اباقاآن فرستاد و اباقاآن در این جنگ پیروز شد و حجاج حاکم کرمان شد و شروع به مخالفت و دشمنى با ترکان خاتون نمود. ترکان خاتون پس از مدت کوتاهى مجددا حکم ریاست کرمان را گرفت. با مرگ اباقاآن حکومت کرمان نیز به سیورغتمش ملقب به جلال‏الدین واگذار شد. او در سال 681 ه .ق به تخت سلطنت کرمان نشست. او از ارغوان خان لشکریانى خواست که از حدود و ثغور او محافظت نمایند. ارغوان خان صدها چریک مغول را مأمور کرمان نمود. این گروه مدتها در کرمان به فتنه و فساد اشتغال داشتند.

در سال 690 ه .ق ارغوان خان از دنیا رفت و گیتاخاتون به سلطنت رسید. او همسرش پادشاه خاتون را به سلطنت کرمان فرستاد. خاتون، جنازه مادرش را از خاک بیرون آورده و به کرمان آورد. خواهرش بى‏بى ترکان را حاکم سیرجان، شهربابک، اقطاع و دشت بر نمود. برادرش جلال‏الدین را به قتل رساند. پس از پادشاه خاتون حکومت کرمان به محمد شاه رسید. در زمان محمد شاه، سیوکشاه و بُلدوق به کوبنان آمده و شهر را تصرف مى‏کنند. محمد شاه به مبارزه با آنها مى‏رود، با شنیدن خبر آمدن لشکر محمد شاه، بولدوق و سیوکشاه اموال کوبنانیان را غصب نموده و به خراسان مى‏روند. محمد شاه در سال 702 ه .ق از دنیا مى‏رود. پس از او حکومت به جهان‏شاه منتقل مى‏شود. پس از مرگ غازان خان، اولجایتو به سلطنت رسید. شاه جهان از دادن مالیات خوددارى کرد. این امر موجب برکنارى او از حکومت کرمان شد و ناصرالدین محمد بن برهان حاکم کرمان شد. ناصرالدین در سال 707 ه .ق به کرمان آمد. پس از او پسرش نیک روز حاکم بود. در زمان سلطان ابوسعید، نیک روز سر خود سرى داشت.

سلطان ابوسعید امیر مصر را براى تنبیه او فرستاد. اما وقتى که امیر مصر به کرمان آمد، نیک روز از او استقبال نمود و اظهار بندگى سلطان نمود. پنج سال پس از مرگ ابوسعید که دوران فترتى عظیم بود، او حاکم کرمان بود.

دوره آل مظفر

در سال 741 ه .ق، امیر مبارزالدین محمد مظفر از شیراز به کرمان تاخت و کرمان را فتح نمود. در سال 740 یا 742 ه .ق او با لشکرى روانه بم شد و به کمک نیروهاى فارس، آنجا را تصرف نمود. فتنه اعراب را در شهربابک و رفسنجان خاموش کرد. در سال 744 ه .ق رابطه بین امیر پیر حسین و امیر مبارزالدین محمد به هم خورد. امیر حسین به آذربایجان رفت و شیراز توسط شیخ ابواسحق اینجو تصرف شد و ملک اشرف روانه تسخیر یزد گردید و از آنجا به شیراز و کرمان حرکت نمود. سلطان شاه از طرف امیر محمد حکومت یزد را در اختیار داشت. امیر مبارزالدین محمد لشکرى به یزد فرستاد و ملک اشرف به آذربایجان برگشت. ملک اشرف از آنجا روانه فارس شد و به امیر مبارزالدین محمد پیام اتحاد فرستاد. پیام مودت به شرط تحویل دادن شمس‏الدین صاین پذیرفته شد. ملک اشرف، شمس‏الدین را تحویل داد. امیر مبارزالدین او را آزاد کرد و خلعت شاهى به او عطا نمود. او نیز قلعه سیرجان را در تصرف امیر مبارزالدین قرار داد. امیر او را به حکومت شیراز فرستاد.

دوره گورکانى

پس از کشته شدن سلطان احمد و قتل عام آل مظفر، امیر تیمور، حکمرانى کرمان را به امیر ایدکو داد. او ابتدا اموال سلطان احمد را غارت و تحویل خزانه امیرتیمور نمود. امیر گودرز حاکم سیرجان به علت عدم اطلاع از مرگ ابو اسحق، با سپاهیان امیر تیمور مقاومت کرد. آنها دو سال در قلعه مقاومت کردند. سرانجام در سال 796 ه .ق قلعه توسط ایدکو فتح شد و امیر گودرز و سایر دلاوران کشته شدند. سپس شهر را ویران و با خاک یکسان نمودند. در سال 810 ه .ق امیر ایدکو در گذشت، سلطان اویس حاکم کرمان گشت. در سال 811 ه .ق امیر تیمور دارفانى را وداع گفت و سلطان اویس سلطنت خود را محکم نمود. در این سال میرزا ابابکر از سلطان اویس کمک خواست تا به آذربایجان حمله کند. اما سلطان اویس خوددارى نمود. بنابراین، او از سلطان شاهرخ در هرات براى حمله به کرمان و آذربایجان نیرو خواست. با کمک شاهرخ، لشکریان روانه بم و کرمان شدند. بم را تصرف کردند اما نیروهاى سلطان اویس به مقابله آنها آمدند، اما شکست خورده به کرمان برگشتند. پس از تدارک سپاه مجددا روانه بم شدند و باز هم شکست خوردند. میرزا ابابکر پس از شکنجه مردم بم و نرماشیر زمستان آن سال به جیرفت رفت. براى بار سوم سلطان اویس به مقابله با او آمد و لشکر میرزا ابابکر شکست داد.

دوره صفوى

در سال 906 ه .ق شاه اسماعیل صفوى مدعى سلطنت ایران گردید و بر تمام مدعیان سلطنت فایق آمد. وى حکام شیعه مذهب را به تمام ولایات ایران فرستاد و دستور داد تا مذهب شیعه را در تمام ولایات ایران رواج دهند و چون شهر کرمان در این وقت در دست پسران سلطان حسین میرزاى بایقرا بود، شاه اسماعیل جان محمد که از طایفه استاجلو که ملقب به خان سلطان و از امراء بزرگ دولت صفوى بود با ششصد سوار دلیر به فتح کرمان و حکومتى آن سامان فرستاد. پسران سلطان حسین میرزا به طرف خراسان فرار کردند و جان محمد بدون جدال شهر کرمان را تصرف نمود و در اصلاح آن بلاد کوشش بسیار نمود در این وقت جمعى از ازبکان از طریق خراسان به طرف کرمان روى آورده از راه قاین به خبیص آمده آتش نهیب و غارت و قتل افروختند و پس از خبیص، تمام قراء آن محل را غارت نمودند و چون به قلعه اندوجرد رسیدند، چون قلعه آن محل حصارى بلند و محکم داشت و مردم آن محل دفاع مردانه مى‏نمودند و قریب صد نفر از ازبکان را به ضرب تیر تفنگ و سنگ به قتل رساندند، ازبکان آن محل را ترک نمودند. از این تاریخ به بعد تا پایان سلسله صفویه کرمان قرین امنیت و آسایش بود. گنجعلى‏خان یکى از معروف‏ترین حکام دوره صفوى است که در مدت مأموریت خود در کرمان نسبت به آبادى و عمران آنجا سعى و کوشش زیاد کرده و آثار زیادى در این شهر از خود به یادگار گذاشته است.

دوره افشاریه

دوره افشاریه، زمان قتل و ویرانگرى و غارت کرمان است. در سال 1148 ه .ق نادر شاه افشار بر تخت سلطنت جلوس نمود. در سال 1159 ه .ق به سوى کرمان حرکت کرد. در 1160 ه .ق در گواشیر ظلم و جنایت را شروع کرد. نایب‏الحکومه کرمان را به طرز فجیعى به قتل رساند. رئیس بلوک راور را کشت. کلانتر مهنى و بلوک ساردوئیه را سر برید. عده زیادى از رؤساى نواحى مختلف کرمان را سر برید و با سرهاى آنها منارى ساخت. در نهم ربیع‏الاول سال 1160 همزمان با نوروز آقا فتحعلى کلانتر را به جرم حنا خضاب کردن، خفه نمود. پس از آن دستور داد بلوکات را لیست‏بردارى کرده و مالیات‏بندى نمایند. براى افراد فقیر و غنى مالیاتهاى سنگین وضع نمود و 300 نفر محصل و میرغضب مأمور اخذ مالیات شدند. محصلین افراد را شکنجه و غل و زنجیر نمودند. هر چه داشتند مى‏بردند، اما باز به انداز جریمه مقرر نمى‏شد. همسایه و اقوام آنها را نیز مى‏گرفتند. در این سال خبر قتل نادرشاه کرمانیان را شاد نمود. مردم هر چه از هر کس نزد محصلان بود پس گرفتند. پس از مرگ نادرشاه، شاهرخ خان از زرند به کرمان آمد و حکومت را به دست گرفت. سپس حکم خود را از عادلشاه دریافت نمود.

دوره زندیه

پس از اقتدار شاهرخ، نصیرخان از جانب کریم‏خان مأمور فتح کرمان شد. او وقتى که به کرمان رسید، با نامه‏اى اظهار طاعت شاهرخ را خواست. شاهرخ‏خان نیز پذیرفت اما نصیرخان او را دست و پاى بسته محبوس نمود. پس از مدتى شاهرخ خان فرار کرده و لشکرى تدارک دیده و به مبارزه نصیرخان آمد و بر او پیروز گشت. در سال 1172 ه .ق شاهرخ خان به دست تقى خان در بافق یزد کشته شد. در این سال خدامراد خان زند مأمور فتح کرمان شد و بدون هیچ گونه مانعى به ارگ کرمان وارد شد و حکومت کرمان را در دست گرفت. در زمان حکومت او، تقى‏خان درانى قیام نمود و خدامرادخان را در خوابگاهش به قتل رساند و حکومت را در دست گرفت. کریم خان دو تن را مأمور دفع او کرد بین آنها اختلاف افتاد، یکى از آنها به شیراز برگشت. امین خان سردار دیگر کریم خان به دفع او شتافت. اما تقى خان بر او شبیخون زد و او را شکست داد و عده‏اى از زنان و سپاهیانش به دست تقى خان اسیر شدند. کریم خان، تقى خان بافقى را مأمور دفع تقى خان درانى نمود. سپاه او تا زرند آمده و با محمد برات کوهپایه‏اى برخورد و از آنجا فرار نمودند.

تقى خان شهر را به دست گرفت و به دست همکاران خود سپرد. کریم خان على خان شاهسون را مأمور کرمان نمود. او کرمان را محاصره کرد. اما او مورد اصابت گلوله قرار گرفت کشته شد. در سال 1179 ه .ق نظر على خان زند به محاصره کرمان پرداخت و با خیانت دروازه‏بان، دروازه شهر گشوده شد و اردوى زند وارد شهر شد.

دوره قاجاریه

بعد از انقراض سلسله زندیه به وسیله آغا محمد خان قاجار، روزهاى تاریک و تیره‏روزى کرمانیان آغاز شد. آغا محمد خان همین که از حرکت لطفعلى خان زند به کرمان و انتخاب آنجا به پایتختى مطلع شد، با شتاب رهسپار کرمان گردید و نزدیک چهار ماه آنجا را محاصره کرد و در نهایت کرمان را به تصرف خود درآورد. آغا محمد خان پس از استیلا بر شهر، فرمان قتل عام اهالى بى‏گناه را صادر کرد و سپاهیان قاجار از هیچ جنایت و ددمنشى در حق اهالى بى‏گناه کرمان فروگذارى نکردند. بنابر برخى روایت به دستور آغا محمد خان بیش از بیست هزار نفر از نعمت بینایى محروم شدند و از سرهاى عده‏اى از ساکنین بى‏گناه منارها برپا گردید. بعد از مرگ آغا محمد خان در دوره سلطنت فتحعلى شاه، شهر جدید کرمان در شمال غربى شهر قدیم بنا شد. در این ایام آقا محمد تقى حاکم کرمان بود. او دو سال حکومت کرد و در سال 1213 ه .ق حسین قلى خان دولو به سپهدارى کرمان رسید. به علت آشفتگى و هرج و مرج سیستان و بم، فتحعلى شاه مجبور شد حاکم مقتدرى به این دیار بفرستد. در سال 1218 ه .ق ابراهیم خان ظهیرالدوله را به حکومت کرمان منصوب کرد. او 22 سال حکومت کرمان را داشت. بعد از او عباس قلى میرزا حاکم کرمان گردید. پس از او حسین على میرزاى فرمانفرما به حکومت فارس منصوب و در این ایام کرمان ضمیمه فارس شد.

در هنگام مرگ فتح على شاه (1250 ه .ق) و آغاز سلطنت محمد شاه، آقاخان حاکم کرمان بود و به تعدى پرداخت این مسأله موجب عزل او شد و فیروز میرزاى نصرت الدوله حاکم کرمان شد. او مدت دو سال حاکم آن دیار بود. در سال 1253 ه .ق فضل على خان قراباغى به حکومت کرمان منصوب شد و حدود دو سال حکم راند. پس از او خانلر میرزا بر کرمان حکم راند. در سال 1259 ه .ق فضل على خان حاکم کرمان مى‏شد. در 1264 ه .ق عده‏اى از اشرار بلوچ به 18 فرسخى کرمان آمده و شروع به سرقت و شرارت نمودند. فضل على خان آنها را دفع نمود. در این هنگام محمد شاه درگذشت. فرمانده سپاه کرمان از ورود فضل‏على خان به کرمان جلوگیرى نمود، لذا او روانه تهران شد. چندین ماه طول کشید تا ناصرالدین شاه بر تخت سلطنت در تهران جلوس کند. در این مدت در کرمان بى‏نظمى‏هاى به اوج خود رسید. پس از آن مؤیدالدوله طهماسب میرزا به حکومت کرمان منصوب شد و مدت 3 سال در کرمان حکومت کرد. در سال 1313 ه .ق ناصرالدین شاه توسط میرزا رضا کرمانى، کشته شد. مظفرالدین شاه به سلطنت رسید. در سال 1315 ه .ق حکومت کرمان به حاجى غلامرضا خان شهاب‏الملک رسید. در این سال حاکم کرمان به همراه سپاهى روانه بلوچستان شد و طاغیان آنجا را به نظم آورد. در سال 1316، به علت عدم بارندگى و کمى خواربار، اشرار و سارقین در حدود سیرجان دست به شرارت زدند و در سیرجان بى‏نظمى حاصل گردید. در بم نیز به علت گرانى مایحتاج اولیه، هرج و مرج حاصل شد.

 




موضوع مطلب :

پیوندها
لوگو
نویسنده و مدیر وبلاگ :مهدی رضایی
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 23
  • بازدید دیروز: 34
  • کل بازدیدها: 81381